:Click on the language translation

    فارسی                english                    العربیه    

                                   

بسم الله الرحمن الرحیم

سایت مبارزه با شیطان منتشر می کند:

بسیار بسیار مهم

🎥سخنرانی روشنگرانه استادرائفی پور پیرامون درگذشت هاشمی رفسنجانی❗️ رمزگشایی ازپیام رهبر انقلاب در پی فوت هاشمی❗️

در این سخن به نکات ظریفی پیرامون خناسانی که از فوت آقای هاشمی رفسنجانی سوء استفاده میکنند میپردازند و نکات قابل تاملی را بیان می کنند

________________________________________________________________________________________________

برای دانلود این سخنرانی جنجالی و زیبای استاد علی اکبر رائفی پور میتوتنید بر روی دریافت فایل کلیک کنید:

همچنین برای مشاهده آنلاین ویدیو جنجالی سخنرانی رایفی پور درباره هاشمی میتوانید بر روی ویدیو کلیک کرده تا به صورت خودکار پخش شود:

منبع:سایت جنبش مصاف

"هر کس بیشتر می داند بیشتر مسئول است"

به گزارش سایت مبارزه با شیطان:

دانشجو بود…دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود،

 تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….
از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)هم دیدار داشته باشن..

از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه… :
وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…

منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…یه لحظه تو دلم گفتم:”"حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…

تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!”"خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…

تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،

از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن…

اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: "حمید..حمید…حاج آقا باشماست."
نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن:
 یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…

اللهم عجل لولیک الفرج